چرا شاه ایران اسیر روم شد؟
روزى آلب ارسلان سلجوقى با
صد سوار در مرزهاى دولت ایران و روم به شکار رفته بود. رومیان آنها را بگرفتند و
در بند کردند و نمى دانستند که سلطان در میان آنها مى باشد. شخصى از قضیه باخبر شد
و مخفیانه جریان را به وزیر با تدبیرش خواجه نظام الملک طوسى در میان گذاشت .
خواجه هشدار داد که با هیچ کس در این باره چیزى نگوید آنگاه در میان مردم شایع
نمود که سلطان بیمار است و همه روزه با اطبا مى آمد و مى رفت ، در همان زمان
سفیران امپراطورى روم براى مذاکره صلح با امیرارسلان به اردوگاه آمده بودند و
خواجه نظام الملک به آنها گفت : چگونه شما صلح مى طلبى و مى خواهید صلح کنید و حال
آنکه جمعى از بندگان سلطان را در شکارگاه اسیر کرده و زندانى نموده ، رومانوس
امپراطور روم بلافاصله دستور داد که آنها را آزاد نمایند و چون آنها به اردوگاه رسیدند
نظام الملک و امرا و ارکان دولت از شاه استقبال نمودند و زمین ادب را بوسیدند و
رومیان چون چنین دیدند مدهوش و متحیر گشتند.
اما
چندى نگذشت که امپراطور روم رومانوس پس از شکست در جنگ ملازگرد به اسارت آلب
ارسلان درآمد پادشاه سلجوقى او را سخت سرزنش نمود و بعنوان اسیر در اردوگاه خود
نگهداشت .
روزى
قیصر از شدت درد و ناراحتى رو به آلب ارسلان کرد و گفت : اگر پادشاهى ببخش ، اگر
قصابى بکش و اگر بازرگانى بفروش ، سلطان دو حلقه در گوش او کرد و او را به کشورش
روانه نمود، به شرط آنکه روزى یک هزار دینار به خزانه او واریز نماید.(مهدى کیوان
تاریخ غزنویان تا مغول از انتشارات دانشگاه اصفهان ص 83)